دستنوشته ها
کلامی با خدا:
اي خداي من! تو خود بهتر مي داني كه در ميدان به رگبارم بستند، پايم را شكستند، هر گونه شكنجه ام كردند، اما نتوانستند ايمان، عشق به تورا اي الله و عشق ام به شهادت و امام حسين (ع) را ازمن بگيرند، مرا بنده خاص خود قرار بده.
كلامي با ائمه اطهار:
سلام و درود بر پيامبر اكرم(ع) و دوازده امام كه آخر آنها مهدي موعود(عج) مي باشد.
اي حسين (ع) اي مرد ميدان، و معلم شهادت! در نزديك قبر پدرت به دنيا آمدم و دوست دارم در راه آزادي كربلايت به وصالت برسم.
كلامي با رهبر:
رهبر مستضعفان را دعا كنيد و به حرفهايش جامه عمل بپوشانيد.
كلامي با امت:
دعا كنيد كه ما در اين جبهه مقاوم باشيم و همان طور كه شهدا وصيت نمودند، عمل كنيم و كارمان به خاطر خدا باشد.
دعا به جان امام و رزمندگان يادتان نرود. مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل را فراموش نكنيد.
به خدا قسم، هر كسي به خون شهدا خيانت كند صاحب اين خونها كه خداست، از او انتقام خواهد گرفت براي اسلام عاشقانه و مخلصانه كار كنيد.
كلامي با رزمندگان:
برادران، بلا انسان را مي سازد، اگر كسي عاشق باشد، حتي اگر دستش هم قطع شود، تازه اول عشق است حال كه اين بدنها قرار است بميرند چرا در راه خدا قطعه قطعه نشوند؟
كلامي با مسوولين:
اميدوارم كه شما مسوولين در اجراي دستورهاي خداوند متعال از هيچ كوششي دريغ نفرماييد، شماها نگذاريد خون شهدا پايمال شود. از هيچ قدرتي هراسي نداشته باشيد، خداوند را بالاي سر خود ببينيد، امروز كه قدرت الهي دستتان هست، بايد حق مظلوم را از ظالم بگيريد.
كلامي با پدر:
پدر جان! همانطور كه خود مي دانيد مسووليت شما خيلي سنگين است فقط اين را به عنوان تذكر به تمامي رفقاي خود و همه ملت برسانيد، كه حمايت از مستضعف اطاعت از فرمايشان امام و سركوب كردن سرمايه داران كثيف كه به نحوي خون اين امت را مكيده اند خونبهاي شهداست.
پدر جان!سعي كنيد خون اين عزيزان به هدر نرود، خواسته شهداي اسلام حمايت از بيچارگان و احترام به مستضعفان است روز قيامت مواظب باشيد، كه شهدا سوال نكنند كه چرا فلان كار را انجام نداديد، مي بخشيد از اينكه اين جمله را نوشتم.
كلامي با مادر:
مادر جان! در مقابل سختي ها، تحمل كن همانطور كه كرده اي، مادر جان! همانطور كه تا به حال به وظيفه خود عمل نموده، ما را نصيحت كرده و تلاش كرده اي تا ما به خاطر دينمان قدم برداريم باز زينب (ع) گونه و زهرا (ع) وار، تمامي بچه هاي خانه را به اين راه هدايت كن، مبادا ضرر و تحمل از دست شما برود. بايد مانند كوه استوار ماند.
كلامي با برادر و خواهر:
برادرم! در كارها هميشه با ياد خدا پيش برو و در مقابل سختي ها، صبر كن كه خدا با صابرين است.
در زندگي به مادرمان روحيه بده و از او مواظبت كن، برادر! در زندگي عقب نشيني نكن، مبادا مشكلاتي كه برايت گذشته را ضربه روحي و جسمي تلقي كني، كار دنيا پستي و بلندي دارد، هر كس به دنيا دل ببندد، از خدا دور مي شود.تو مي داني برادر اين سختي ها را تحمل كرده اي باعث ساختگيت خواهد شد، برادر جان! اسلحه برادرمان مهدي كه بدست من بود، بر شما مي سپارم حال بار شما از من سنگين تر است، چون، بايد برادر كوچكمان را نيز آماده كني براي خدمت به اسلام.
خواهرانم! از درس و عبادت كردن به خدا به مقام بزرگ مي توان رسيد،
خواهرانم!شما همچون زينب بزرگ، صبر داشته باشيد.
پدر و مادرم شما براي من خيلي زحمت كشيده ايد،نمي دانم چطور قدر داني كنم، مرا حلال كنيد برادرانم و خواهرانم مرا حلال كنيد، كه من براي بخشش، بيشتر نياز دارم.
عبدالحمد ( رضا ) اروميان
17/11/64
( سه يا چهار روز قبل از شهادت )
و... چه سعادتمند شبنمها! كه از چشم دردمند شب، بر آغوش لطيف گل چكيده اند و با آمدن آفتاب، به آسمان مي پرند.
چه خوشبختند شبنمها كه جز دامن گل نمي بينند و جز ترانه نسيم صبحگاهي نمي شنوند و دل جز به خنكاي هواي سحرگاهان نمي سپرند و جز به سوي آفتاب، جاي ديگر نمي روند.
برادرانم! رضا و مهدي!
مثل شبنم زندگي كرديد، آنقدر بر روي گلها و زيبايها، خانه كرديد كه بوي گل گرفتيد، طوري كه تمام معاشرانتان را نيز عطر آگين، مي كرديد، بوي خوشتان همه را مست خود مي كرد.
و مثل شبنم با اولين نگاه آفتاب، سر در قدم خورشيد، سپرديد و از ميان ما رفتيد شما گل بوديد، و من... با چشمان كوچك و كم سوي خود ديدم، آنگاه كه تيغ هاي امتحان، گلبرگهاي خونرنگتان را غربال مي كرد، عاشقانه بر خيال من و ما خنديديد.
با ديدگان حيرت بار، نظاره گر تو بودم، سرعت انتخاب در مردنتان را، كه نخواستيد سر خويش گيريد و عمر بيهوده به سر بريد، حال، خاطرات، حركات و سكنات شما با من سخن مي گويد: (( جا ماندن و سراغ ياران رفته را در ني ني نگاههاي يكديگر جستن تا به كي؟ تا به كي در وادي ايمان لاف دلدادگي زدن وقتي ريشه در زخارف دنيا داريم؟ فرهيخته مكتب ابا عبدالله در راه او قدم مي زند، گه قیل و قال قلم نيست.
تا سرمست سبوي عشق نگردي، لياقت پيمانه گيري خمخانه نداري.
اين سخنان را حتي از پرتو نگاه تصويرهاي روي تاقچه تان هم مي توان شنيد.
(( ... من شرمم مي آيد كه خود را در مقابل اين عزيزان سرشار از ايمان و عشق و فداكاري به حساب آورم. آنان با عشق به خداي بزرگ، به معشوق خويش پيوستند و ما هنوز در خم يك كوچه هم نيستيم.
خداوندا! اين عزيزان از خود گذشته را در جوار رحمت خود بپذير. و ما را از قيدها و بندها خود بيني و خود خواهي نجات مرحمت فرما )).
روح الله الموسوي الخميني
( مهندس هادی ارومیان، مشاور وزیر راه و شهر سازی )