شهید نظر میکند به وجه الله

 
 
 

بنده فعلا نصيحت ميكنم



بيانات مقام معظم رهبري در جمع پرشور مردم غيور تبريز

يك نكته هم راجع به مسائل داخلى كشورمان عرض كنم، كه اين هم مسئله‌ى مهمى است. قضيه‌اى در مجلس پيش آمد؛ قضيه‌ى بدى بود، قضيه‌ى نامناسبى بود؛ هم ملت را ناراحت كرد، هم نخبگان را ناراحت كرد. بنده‌ى حقير هم از دو جهت ناراحت شدم: هم خودم در مقابل اين قضايا احساس تأثر ميكنم؛ هم به خاطر ناراحتى مردم، انسان احساس تأثر ميكند. خب، رئيس يك قوه به استناد يك اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشده‌اى در دادگاه، دو قوه‌ى ديگر را متهم كرد؛

ادامه نوشته

شهادت

از خدا می خواهم مبادا بعد از یك عمر زحمت مرگ ما در بستر بیماری باشد و در میدان شهادت نباشد، شهادت. مرگ در راه ارزشهاست


شهادتها انقلاب ما را پابرجا و تضمین كرده است و به همین دلیل ملت ما را آسیب ناپذیر ساخت.


 

شعری از مقام معظم رهبری( در انتظار ظهور)

دلم قرار نمي‌گيرد از فغان بي تو
سپندوار زكف داده‌ام عنان بي تو

ز تلخ كامــي دوران نشد دلـــم فارغ
زجام عشق لبي تر نكرد جان بي تو

چون آسمان مه آلوده‌ام زتنـگ دلــي
پر است سینه ام از اندُه گران بی تو

نسيم صبح نمي‌آورد ترانـه شـوق
ســر بهار ندارنـــد بلبــلان بي تــو

لب از حكايت شب‌هاي تــــار مي‌بنــدم
اگر امان دهدم چشم خون‌فشان بي تو

چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمي‌زنــد سخنــم آتشي به جان بي تو

ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمي‌گشايــدم از بي خودي زبان بي تـو

عقيق سـرد به زيــر زبان تشنه نهـم
چو يادم آيد از آن شكرين دهان بي تو

گزارش غم دل را مگر كنم چو «امين»
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو

دستنوشته ها

فراز هايي از نوشته هاي شهيد رضا اروميان( نامه ها و  وصيت نامه)

کلامی با خدا

(( خدايا! تو را شكر مي گويم كه به من توفيق دادي كه سالها از جبهه نور عليه ظلمت باشم و در ميان صالحان نفس بكشم.

خدايا! در اين مدت شاهد چه بسيار كاروانهايي شدم كه بار بر دوش گرفته و به سويت پر كشيدند و به ما درس چگونه زندگي كردن، چگونه تعظيم و اطاعت كردن و چگونه رفتن را آموختند. از تو مي خواهم حال كه درسهايم را فرا گرفتم توفيق عمل به آنها را به من عنايت فرمايي مراهم دست گيري و پيش خود فرا خواني. ان شا الله....

معبودا! از آن موقع كه تو را شناختم، با تو پيمان بستم، و تا آخر نيز به پايش ايستادم، فقط از تو توفيق شهادت مي طلبم و تنها مي خواهم در راه تو فنا شوم كه بقا در آن است.

 

ادامه نوشته

گذري كوتاه بر زندگاني شهيد شاهد رضا اروميان


شهيد راه حق و فضيلت عبدالمحمد(رضا) اروميان در ماه مبارك ذوالقعده الحرام،در روز تولد هشتمين امام،حضرت علي بن موسي الرضا (ع) در شهر نجف اشرف كنار قبر مطهر امير المومنين (ع) متولد شد به همين مناسبت او با نام رضا،تبرك جسته از نام مبارك امام هشتم،ناميده شد،و چون در ابتدا شناسنامه دريافت نشده بود، با شناسنامه اي كه يك سال قبل به نام عبدالمحمد صادر گرديده بود،اختصاص يافت.بعد از صدور هم، شناسنامه ((رضا)) مفقود شد.

تا سال 1351،خانواده در نجف اشرف-به خاطر تحصيل پدر-مقيم بودند كه در همان سال با جبر حكومت پليد بعث از عراق به ايران منتقل شدند.

 

ادامه نوشته

شهید

شهید قلب تاریخ است

بازدید از فرودگاه امام خمینی

بازدید مهندس ارومیان و تیم همراه از فرودگاه امام خمینی

مهندس هادی ارومیان( مشاور وزیر و رئیس کار گروه پیگیری پروژهای وزارت راه و شهر سازی)

مهندس ارومیان در کنار مهندس نیکزاد وزیر محترم راه و شهر سازی

آیت الله ارومیان در جمع اعضای خانواده و بستگان

مهندس هادی ارومیان و برادر گرامیشان در کنار پدر

یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما

شهید رضا ارومیان

متولد 1343 نجف اشرف

در سالروز میلاد مبارک امام هشتم شیعیان  چشم به جهان گشود

معاون فرمانده لشگر محمد رسول الله

معاون اطلاعات عملیات لشگر

 شهادت در سال 1364 عملیات والفجر  8


یاد بدنهایی که بی سر بین دشت است

یا در دل اروند رفته بر نگشته است

با رمز یا زهرا دلم مهمان فاو است

این روز ها یاد آور والفجر هشت است

بیستم بهمن ماه سال 1364 از ساعت 22 شب مردانی آسمانی با رمز یازهرا(س) تا قبل از طلوع فجر از دل آبهای خروشان اروندبه ندای امام شهیدان لبیک گفتند و به آسمانها پرکشیدند."آنان به جد نشان دادند ولایتمداری به شعار نیست که در عمل است"

مادری از سلاله پاک و اطهر خاندان نبوت به فرزندان شهیدش پیوست

ا21 بهمن سالروز شهادت سردار رشید اسلام رضا ارومیان گرامی باد.

فرقه دموکرات در مراغه خاطراتی ازآيت الله علی اروميان

روز انحلال اين حزب پليد بود و این چنين بود: در همان سال بود كه مرجع شيعيان جهان آيت‌الله العظمي آقاي سيد ابوالحسن اصفهاني در نجف اشرف دار فاني را وداع گفت، وقتي خبر به ايران رسيد در كل شهرهاي ايران مسلمانان عزادار گشتند. كاملاً در خاطر دارم در زماني كه در شهرستان مراغه مطلع شديم اكثر بازاريان مغازه‌ها را تعطيل كردند ولي جرأت تجمع را از ترس اين خبيث‌ها نداشتند. من و مرحوم پدرم به همراهي چند نفر از كسبه به محوطه مسجد جامع آمديم. در حياط مسجد مجتمع شديم. دو سه نفر ديگر هم آمدند به ما ملحق شدند. يك نفر از مداحان به نام آقاي مشهدي محمدحسين سلجي مرحوم هم آمد. تقريباً عدد به 15 نفر رسيد. اين آقاي سلجي فوراً يك چند شعري ساخت و به ماها داد ما شروع كرديم زمزمه كردن و به صورت عزاداران به سينه مي‌زديم تا به خيابان آمديم و جمعيت به 25 نفر رسيد و همه گريه و ناله مي‌كردند در فراغ مرجع ديني و مي‌خواستيم به طرف ميدان مسّلم (مصلّي) برويم. در اين وقت تماشا كرديم جلو قهوه‌خانه بهارستان كه از مسجد جامع دو تا مغازه به پايين بود اول بازار پالاندوزان قديم يك نفر از توده‌ها عده‌اي از سازنده و نوازنده را آورده روي صندلي‌هاي آن قهوه‌خانه نشانيده و آن روز را به عنوان جشن و شادي مي‌زدند و مي‌خواندند و كف مي‌زدند و ترانه مي‌خواندند و ما با حالت عزا كه خواستيم از جلو آنها عبور كنيم و در وسط خيابان هم بوديم همان خبيث در حالي‌ كه اسلحه كمري هم داشت جلو جمعيت را گرفت و بالاخره مانع شد و همه را برگردانيد كه اين چه حالت است چون فلاني مرده امروز را جشن بايد بگيريد و مردم را پراكنده نمود و مردم از ترس آنها به ناچار پراكنده شدند و گفتند كه وقتي كه شما روي كار آمديد به ما مي‌گفتيد كه چون رضاشاه پليد حجاب از زن‌هاي شما برداشت و عمامه‌هاي علما را منع نمودند ولي ما به شما آزادي خواهيم داد.
ادامه نوشته

دیدار مقام معظم رهبری با آیت الله علی ارومیان

نرم افزار مناطق عملیاتی «وادی»

نرم افزار «وادی» اولین نرم افزار موبایلی جامع مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور است که به همت جمعی از طلبه های مدرسه علمیه علوی قم (گروه نرم افزاری شهید سید مهدی نقیبی راد ) تهیه شده است .
هدف از ساخت این نرم افزار، گسترش فرهنگ جهاد و شهادت در جامعه و آشنا کردن نسل سوم انقلاب با دوران هشت ساله دفاع مقدس می باشد.


محتوای ارزشمند این نرم افزار عبارتست از :
1) معرفی مناطق عملیاتی شامل مناطق جنگی جنوب و غرب :
در این نرم افزار مجموعاً 33 منطقه عملیاتی در قالب دو بخش مناطق عملیاتی جنوب (شامل 15 منطقه عملیاتی دوکوهه، دزفول، منطقه عملیاتی فتح المبین، آبادان ،خلیج فارس، اروند رود، پل بعثت، هویزه، دهلاویه، خرمشهر ، شلمچه، نهر خین، فکه، چژابه و طلاییه) و مناطق عملیاتی غرب (تقسیم شده به سه استان و مجموعاً شامل 18 منطقه عملیاتی كرمانشاه، پاوه، تنگة چهار زبر(مرصاد)، محور اسلام آباد و كرندغرب و سرپل ذهاب، پادگان ابوذر، ارتفاعات بازي‌دراز، قصر شيرين، خسروي، گيلانغرب، سومار، تنگة حاجيان، سنندج، سردشت، قوچ‌سلطان، بانه، دزلي، مریوان، حلبچه و مهران) معرفی می گردد.
2) زندگینامه 13 تن از سرداران شهید:
شامل زندگینامه شهدای والامقام : آبشناسان، محمد تقی رضوی، احمد متوسلیان، عباس بابایی، منفرد نیاکی، بهنام محمدی، نادر مهدوی، مصطفی چمران، عبدالله میثمی، حسین خرازی، مجید بقایی و سیدحسین علم الهدی.
3) 85 قطعه عکس از 10 منطقه عملیاتی .
4) روز شمار جنگ از سال 1359 تا 1367.
5) خلاصه ای از ابتدا تا انتهای وقایع جنگ.
6) سخنانی حکیمانه از امام خمینی (ره) و امام خامنه ای (مد ظله) پیرامون دفاع مقدس و مناطق جنگی.

اين نرم افزار به صورت جاوا بوده و بر روي اکثر گوشي ها قابل اجراست.

جهت دریافت این نرم‌افزار می توانید از طریق زیر اقدام نمایید :
دریافت نسخه کامل نرم افزار وادی با حجم 1.40 MB

برای استفاده از نرم افزار کافی است فایل دریافت شده را با استفاده از بلوتوث يا کابل و يا دستگاه کارت ريدر به تلفن همراه خود انتقال داده و آن را نصب نمایید .

مروري بر خاطرات

مراغه در گذر انقلاب

با اوج گيري تظاهرات در سرتاسر ايران ، مراغه نيز از قافله عقب نمي ماند و هرازگاهي با براه انداختن تظاهرات خياباني ، از رستاخيز عظيمي که در شرف وقوع و ظهور بود استقبال مي کرد .

مردم شريف مراغه پا بپاي ملت بزرگ و تاريخ سازايران با لبيک به نداي امام راحل و با تأسّي از آموزه هاي مکتب سيد الشهداء ( ع ) ، با حضور در تظاهرات خياباني نفرت و انزجار و خشم خود را از رژيم سفاک و سرتاپا وابسته پهلوي اعلام نموده و هم صدا با مردم سراسر کشور ، خواستار محو رژيم ديکتاتور و فاسد پهلوي و برپايي حکومتي برپايه اسلام و قرآن بودند . دو مسجد آقا محمد تقي مرحوم و حجت الاسلام ( مسجد شهداي فعلي ) دو مکان تجمع مردم مراغه براي آغاز تظاهرات خياباني بود ؛ مردم ، با شنيدن صداي تلاوت قرآن مرحوم عبدالباسط که از بلند گوهاي اين دو مسجد پخش مي شد و در واقع اعلان دعوت عمومي از مردم براي تجمع و تظاهرات بود ، بسوي مسجد روانه مي شدند ؛ در اثناي رفت و آمد مردم ،عکس هايي از امام و اگر اعلاميه ي خاصي بود بين حاضرين توزيع مي شد و سپس جمعيت با شعار هميشگي « بگو مرگ بر شاه » آماده ي رفتن به خيابان ها مي شدند ؛ يادم مي آيد که اولين تظاهرات مردم مراغه در يکي از شب هاي ماه مبارک رمضان انجام گرفت و موقعي که مردم به چهار راه اصلي شهر رسيدند پليس مداخله نمود. و با پرتاب گاز اشک آور و شليک گلوله هاي هوايي به متفرق کردن مردم پرداخت .
 

آيت الله شيخ علي اروميان از علماء برجسته ، معروف و فعال مراغه ( که خود از بانيان مسجد شهداء بشمار مي رفت ) پرچم مبارزه را در اين خطه از ميهن عزيزمان بر دوش داشت و با سخنراني ها و روشنگري هاي خود که معمولاً و اغلب در ايوان مسجد شهداء تشکيل مي شد مردم را در تظاهرات و تجمعات همراهي مي نمود . شيريني ، حلاوت و جذابيت تفسير قرآن آن روزهاي ايشان هنوز هم در دل و دماغمان تازه گي دارد و با وجود گذشت سي و چارسال از آن تاريخ ، هنوز هم شوق شنيدن آن سخنان آتشين و حرکت زا و صداي گرم و بيان رسا و بليغ ايشان بقوت خود باقي است .
 


ادامه نوشته

شهيد مهدي اروميان



شهید مهدی از مروجان قرآن کریم و از استادان تلاوت و تفسیر قرآن و نهج البلاغه بودند کلاسهای تدریس آن شهید در جبهه از محافل پر رونق برای همرزمان و مجاهدان خط مقدم محسوب می شد. عکس فوق جلسه آموزش تکمیلی قرآن مجید توسط استاد مهکام(نفروسط نشسته) وبا شرکت شهید مهدی(اولین نفر ایستاده سمت چپ) در سالهای اول پیروزی انقلاب است.



حیات نیکان( آیت الله علی ارومیان)

مقدمه

مجموعه اي كه به عنوان «حيات نيكان» پيش روي شماست؛ شامل زندگي فردي و مرور اجمالي به حيات پربار فرزانگان شيعه اين پهن دشت اسلامي است. در اين مختصر تلاش شده با ترسيم چهره علمي و معنوي اين بزرگان الگوهاي درستي از رفتار، كردار و سلوك علمي و عملي انسان هاي موفق و متعالي در اختيار جوانان و علاقمندان قرار گيرد و در عين حال نسل كنوني هر چند به اختصار با خدمات عالمان بزرگ شيعه آشنا گردد.
مجموعه حاضر حاصل تلاش جمعي است كه با مديريت اطلاعات انديشمندان و كارشناسان مركز پژوهش هاي اسلامي به انجام رسيده و اينك به صورت كتاب در اختيار خوانندگان قرار گرفته است.
در پايان ضمن ارج نهادن به تلاش نويسنده، از مديريت انديشمندان آقاي ايرج حجازي و همكارانشان در اين واحد و همين طور عوامل چاپ و نشر مركز قدرداني مي گردد.
اداره كل خدمات رسانه اي
مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما

ادامه نوشته

گذری بر زندگانی آیت‌الله علی ارومیان


این کتاب مروری اجمالی به حیات پربار عالم و فرزانه بزرگوار آیت‌الله علی ارومیان است. آیت‌الله شیخ علی ارومیان مبلّغی توان‌مند و تلاش‌گری خستگی‌ناپذیر است که عمر بابرکت خود را در جهت ترویج معارف الهی و پاسداری از ارزش‌های انقلاب اسلامی سپری ساخته و در این مسیر از جان و مال و فرزندان خویش مایه گذاشته‌است.

آیت‌الله علی ارومیان در سال 1311 ه.ش برابر با 1351 ه.ق در خانواده‌ای مؤمن و متعهد در مراغه از توابع استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. وی پس از فراگیری قرآن و دروس متداول در مکتب‌خانه به مدارس جدید رفت و تا مقطع متوسطه به صورت متفرقه شرکت کرد. پس از آن به سبب علاقه به تحصیل علوم دینی، به فراگیری دروس حوزوی در مدرسه علمیه مراغه پرداخت. آیت‌الله ارومیان دروس مقدماتی را نزد حضرات شیخ عزیز ادیب، حجت‌الاسلام مدرس و آیت‌الله حاج میرزا حسین هبة‌اللهی فراگرفت. سپس برای تکمیل تحصیلات ره‌سپار حوزه علمیه قم شد و سطوح عالیه را از محضر آیت‌الله میرزا مسلم ملکوتی آموخت. آن‌گاه به نجف اشرف رفت و از دروس خارج فقه و اصول آیات عظام: سیدمحمود شاهرودی، سیدابوالقاسم خویی، سیدمحسن حکیم، سیدعبدالله شیرازی و امام خمینی، بهره‌ها برد. وی در کنار تحصیل از تدریس نیز غافل نبود و از این رهگذر فضلا و طلاب بسیاری از خرمن دانش وی بهره برده‌اند. آیت‌الله ارومیان پیش از پیروزی انقلاب، در جریان مبارزات ضد رژیم، به فرمان امام در مراغه اقامت گزید و به تبلیغ اسلام و مبارزه علیه طاغوت پرداخت. وی پس از پیروزی انقلاب نیز کلیه مسئولیت‌های اجتماعی، سیاسی مراغه را به عهده گرفت و به سروسامان‌دادن اوضاع پرداخت و اکنون در تهران به فعالیت‌های فرهنگی اشتغال دارد.

زندگی نامه ی این عالم مجاهد را از لینک زیر بشنوید.

http://www.iranseda.ir/FullAudioBook/?g=919926



شهید حسین حق نظری

از شاگردان مجالس آیت الله ارومیان

فرمانده گردان آر پی جی 7لشکر مکانیزه 31عاشورا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)در خانواده اي مذهبي ، در مراغه متولد شد . او چهارمين فرزند خانواده بود . مادرش  خانه دار  و پدرش كارمند بود . حسين از همان دوران كودكي با قرآن آشنا شد و نماز را فراگرفت . او از كودكي به مجالس مذهبي و زيارت قبول امامان و معصومين علاقه داشت . از پنج سالگي با دوستان و آشنايان در سفرهاي زيارتي همراه مي شد و چندين بار به مشهد مقدس رفت . تحصيل خود را در دبستان شمشيري آغاز كرد و در مدرسه راهنمايي دكتر شفق ( ابوذر فعلي ) و دبيرستان امام خميني فعلي در رشته علوم تجربي ادامه داد . در تمامي مراحل تحصيل از شاگردان موفق بود .
مطالعه كتاب و توجه به مسائل تربيتي و اخلاقي سبب شد از همان دوران نوجواني ، بسياري از مسائل را رعايت كند . در اقامه نماز ، انضباط در كارها ، كوتاه سخن گفتن ، كم خنديدن و پرهيز از حركات ناشايست بسيار دقيق بود . حسين در سال 1356 ، با جريانات سياسي روز آشنا شد و با آغاز قيام مردم عليه رژيم پهلوي به مبارزات مردمي عليه شاه پيوست . او در تظاهرات شركت فعال داشت و يك بار در جريان درگيري با مأموران رژيم مجروح شد . در بحبوحة انقلاب در مسجد شهدا در مجالس سخنراني آیت الله اروميان حضور چشمگیری مي يافت .
حسين به پدر و مادرش علاقه فراوان داشت و به آنان احترام بسيار مي گذاشت . چندين بار آنان را به زيارت امام رضا (ع) برد . رفتار و اخلاق او بسيار شايسته و متناسب با دستورات اسلامي بود . با تجملات و مصرف زياد مخالف بود .
پس از پيروزي انقلاب با همكاري گروهي از دوستانش پايگاه حمزه سيدالشهداء را تأسيس كرد و در همين پايگاه ، كتابخانه اي براي استفاده عموم داير نمود . در اين زمان ، اوقات فراغت او با مطالعه كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري ، آيت الله سيد محمود طالقاني ، آيت الله دستغيب ، دكتر علي شريعتي و آيت الله ناصر مكارم شيرازي مي گذشت . با شروع غائله كردستان ، به اين منطقه اعزام شد . با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب به عضويت رسمي اين ارگان درآمد ، و در مهاباد فرماندهي نيروهاي پاكسازي كننده را به عهده گرفت . همواره سعي داشت مأموريتهايش را به بهترين نحو انجام دهد . حق نظري هميشه دوستان و همرزمان خود را به برگزاري نماز جماعت ، شركت در نماز جمعه و در جلسات دعاهاي كميل و توسل توصيه مي كرد و خود نيز در اين گونه اجتماعات حضور مي يافت . زماني كه پس از عمليات پاكسازي براي اولين بار نماز جمعه در مهاباد برگزار شد به دوستانش گفت :
ما بايد با لباس فرم سپاهي در نماز جمعه حاضر شويم تا بتوانيم حضور خود را در صحنه نشان داده و با اين حضور به منافقين ضربه بزنيم و قدرت جمهوري اسلامي را نشان دهيم .


نفوذی بین ما، چفیه داشت

نفوذی بین ما، چفیه داشت
- سی دو نفر از نزدیکترین دوستان من که با هم بزرگ شده بودیم، هم مدرسه ای بودیم، هم دانشگاهی بودیم، هم محل بودیم،هم هیئتی بودیم ، هم مسجدی بودیم و با ده پانزده نفرشان صیغه ی اخوت خوانده بودم، به شهادت رسیدند و بعضی هایشان در ثامن الائمه و خیلی ها در کربلای پنج و برخی در والفجر هشت رفتند!

 والفجر هشت، مانند خورشید در عملیات های ما می درخشد؛ چه از نظر تاکتیکی و تکنیکی و چه راهبردی، در اون شرایط بهترین بود. خیلی عملیات بزرگی بود. من تقریباً شب عملیات خودم را به جبهه رساندم. از لشگر 27 تهران رفته بودم. شرایط عملیات خیلی سخت بود، ولی با این حال یکی از رفقایی را که الان قائم مقام خبرگزاری فارس است دیدم که با پای قطع شده آمده تا در عملیات شرکت کند. تقریباً از یک ساعت به غروب توانستیم خودمان را به یکی از گردان های لشکر برسانیم که فرمانده اش از رفقای ما بود و منتظر ما بودند. خودمان را رساندیم. داشت هوا تاریک می شد. فرمانده گفت اگر الان بخواهیم شما را در سازمان دهی ها قرار بدهیم، هر جا که بروید ممکن است شما را نشناسند و توی تاریکی به شما رگبار ببندند. فقط یک دسته ی ویژه هست که همین امروز صبح تشکیل شده و قرار است راه را باز بکند! خط شکن بود.

فرمانده ی آن گردان، الان جانباز شاید 90 درصد باشد. ایشان آن موقع فرمانده گردان حبیب بن مظاهر بود و بعد هم فرمانده تیپ شد و بعد هم یک مدت ستاد لشکر 27 بود و الان هم در سپاه هستند. ایشان به من گفت فلانی! این دسته ای است که می خواهد عملیات اصلی را انجام بدهد، یعنی تلاش اصلی همین محوری بود که این دسته می خواست عملیات کند. ما قرار بود برویم لب آب. یعنی اروند رود که با قایق برویم جلو! به ما گفت من فقط شما را می توانم در اینجا سازمان دهی کنم! در دسته ی 32 نفره ای که ما پیش بینی یک نفر جانباز را هم توی آن نمی کنیم! همه شهید می شوند! امادگی دارید ؟ گفتیم : هر چی شما بگویید ! ما که خیلی آمادگی شهادت نداریم، ولی تو بگویی می رویم! شوخی کردیم و آمدیم. از اروند که عبور کردیم صبح عملیات بود. نزدیک ظهر از دسته ی ما شهید ارومیان پسر حاج آقا ارومیان، نماینده ی خبرگان به شهادت رسید و از بچه های دسته، شاید ما دو نفر ماندیم!

 در دسته ی 32 نفره ای که ما پیش بینی یک نفر جانباز را هم توی آن نمی کنیم! همه شهید می شوند! امادگی دارید ؟ گفتیم : هر چی شما بگویید ! ما که خیلی آمادگی شهادت نداریم، ولی تو بگویی می رویم!
- خاطراتی از فاو دارم که جالب است چون اخیرا این قصه های اختلافات پیش آمد. اون طور که امیرالمؤمنین می فرماید در نهج البلاغه که اوضاع غبارآلود می شود و حق و باطل معلوم نمی شود؛ بخشی بخاطرغبارآلود شدن است و بخشی به این خاطر که در این غبارها نفوذی ها هم می آیند! در بعضی عملیات ها من احساس می کردم خودمان داریم هم دیگر را می زنیم! یعنی توی شروع عملیات خاک و دود و این ها به نحوی بود که کسی کسی را نمی دید و بچه ها ممکن است  همدیگر را بزنند!

توی آن شبی که فاو فتح شد، یگان های دشمن فرار کردند و ما دنبالشان رفتیم. خاطرم هست همین دوستمان که می گویم جانباز است. ایشان با همین پای مصنوعی اش بیست کیلومتر را دوید! بیست کیلومتر آمدیم و رسیدیم به عقبه ی دشمن! آنجا هم فرار کردند. هوا تاریک بود. صبح که شد ایشان دید پایش را نمی تواند باز کند! جانبازها معمولا پا را در می آورند و استراحت می کنند. پایش به گوشت چسبیده بود که بعداً در تهران، وقتی پایش را کند با گوشت و پوست کنده شد و تا چند ماه نمی توانست تکان بخورد!

آنجا داشتیم می دویدیم و دشمن را دنبال می کردیم که یک مرتبه من نگاه کردم دیدم که یک نفر غریبه با چفیه آمد جلوی من توی دسته قرار گرفت!
آنجا داشتیم می دویدیم و دشمن را دنبال می کردیم که یک مرتبه من نگاه کردم دیدم که یک نفر غریبه با چفیه آمد جلوی من توی دسته قرار گرفت! عراقی ها از کنار سنگرهای شان دو تا ردیف خالی کرده بودند و فرار می کردند ما هم نمی دیدیم شان. ولی صدای شان را می شنیدیم و توی جاده دنبالشان می دویدیم. همین طور که می دویدیم زدم پشت شانه اش گفتم مال کدام دسته ای؟ از کدام گروهانی؟ حالا اون دارد می دود و ما هم! اول توجه نکرد دوباره زدم پشتش و مشکوک شدم! باز جواب نداد! بار دوم، سوم، دیگر مجبور شد که پاسخ بدهد! برگشت و چند تا کلمه ی مبهم گفت که ما متوجه نشویم! اما من باز دوباره جدی بهش گفتم که مال کدام گروهان هستی؟ یک مرتبه از دهانش در رفت که نعم! و دیدیم عراقی است. خب این اگر می آمد با ما جلو، توی یک فرصتی می توانست شاید تلفات زیادی را از ما بگیرد! او نفوذی بود و توی این تاریکی و دود و انفجار آمد توی صفوف ما! یک چفیه هم نمی دانم از شهدا و از جایی پیدا کرده بود باز کرده بود خودش را به هیبت بسیجی ها درآورده بود، آمد که هم نفوذ کند در ما و اگر جایی بود و فرصت پیدا کرد به ما لطمه بزند یا فرار کند.

 من گاهی از این خاطره استفاده می کنم می گویم مواظب نفوذی ها باشید!

- یکی از بچه ها رفت جلو و شهید شد و جنازه اش ماند! روز بود و ما می خواستیم این جنازه را به عقب بیاوریم اما چون یک دوشکای دشمن آنجا را هدف گیری کرده بود، هر کس می رفت مجروح می شد! یک زخمی هم دادیم که همانجا ماند. یک شهید دیگر هم کنار آن شهید دادیم. می خواسیتیم  جنازه را بیاوریم عقب اما نشد.روح الله ارومیان که آمد. دیگر حالا تعداد کمی از این دسته ی ویژه مانده بودیم. ارومیان گفت که من می روم و می آورمش! بهش گفتم نرو! تا حالا دو نفر شهید دادیم، گفت نه! بنده ی خدا رفت، خیلی بچه ی جسوری بود. ایشان رفت و ما هم یک کاری کردیم که حواس اون دوشکاچی پرت بشود. ایشان رفت و رسید و شهید را کول کرد و زخمی را با دستش گرفت و کشاند. شاید دو قدم دیگر مانده بود که دوشکاچی زدش! متاسفانه افتاد، و بعد رفتیم آوردیمش! هنوز زنده بود. خواباندیمش در یک برانکارد. گفت من برانکارد نمی خواهم. گفتیم بابا تو داغون هستی! گفت نه! به زور خواباندیمش! گفتم ببریدش اما تا به آمبولانس برسد تمام کرده بود! خونریزی شدیدی داشت ولی آنقدر با غیرت بود که می گفت بروید سراغ مجروح های دیگر، من کاریم نیست. چون فرمانده بود دوست داشت که اول نیروهایش سر و سامان داده بشوند، وقتی هم به زور بردندش شاید یه چهاربار خودش را روی هوا بلند کرد تا خودش را پرت کند تا برانکارد برود برای نفر دیگری!

 

--------------------------------------------------------------------------------

منبع :

ماهنامه امتداد -  از خاطرات حمیدرضا مقدم فر، مدیرعامل خبرگزاری فارس

خاطره ای از شهید رضا ارومیان

شفای فرمانده دسته پیشمرگ ها

ماه محرم از راه می رسد و در روز عاشورا در حسینیه ارومیه، رضا را با برانکارد به مجلس می آوردند...

به گزارش فرهنگ نیوز، این دسته، پیشمرگ گردان بود و مشکل ترین مامورت ها به این دسته واگذار می شد.
از گروهان ما جمال موحد نژاد (شهید) به آنجا رفت که هم معاون دسته شد و هم آر.پی.جی زن.
فرمانده ی این دسته برادر رضا ارومیان (شهید) بود. او پسر نماینده ی مردم زنجان در مجلس شورای اسلامی بود؛پسری که در عین جدی بودن،خیلی با بچه ها و دوستان رئوف و مهربان برخورد می کرد.
شهید جمال از او خاطره های زیادی تعریف می کرد.به قولی او شفا یافته ی خانم فاطمه زهرا-سلام الله علیها- بود.

در درگیری ها خیلی شدید بود، رضا ارومیان توانست در یکی از گروهک های ضد انقلاب نفوذ کند.حدود شش ماه در ستاد حزب بود و جاسوسی می کرد؛ تا اینکه روسا به او ظنین می شوند و جلسه ای تشکیل می دهند تا نقشه ای برایش طرح کنند.اما رضا متوجه ی ماجرا می گردد و با جسارتی عجییب، وارد جلسه می شود و همه را به رگبار می بندد.چند نفر از سرکرده ها را می کشد و بعد پا به فرار می گذارد.

او را تعقیب می کنند.رضا که دیگر خسته شده بود و احتمالا گلوله ای هم به پایش داشت، از بالای تپه ای می افتد و در میان برف ها محو می شود.تعقیب کنندگان از کنار او می گذرند، ولی متوجه اش نمی شوند.

شب هنگام رضا خود را از میان برف بیرون می کشد و کشان کشان به مقرهای خودی می رسد.او را به بیمارستان می رسانند؛ ولی متاسفانه رضا از دو پا فلج می شود .از این ماجرا مدتی می گذرد و رضا در ارومیه زندگی جدید خود را آغاز می کند. ماه محرم از راه می رسد و در روز عاشورا در حسینیه ارومیه، رضا را با برانکارد به مجلس می آوردند.
میان سینه زنان،رضا به شدت گریه می کند و خوابش می برد.
در خواب خانمی را می بیند که به او می گوید:"بلند شو!" رضا می گوید:پایم فلج است،نمی توانم بلند شوم.

بعد آن خانم دستمال سیاهی را روی پای رضا می گذارد و می گوید:"بلند شو!"

رضا از خواب می پرد.حاضران همچنان گرم سینه زنی بودند.رضا دستمال سیاهی روی پایش مشاهده می کند.آن را برمی دارد و بلند می شود.ناگهان جمعیت متوجه ی او می شوند.می ریزند روی سرش و لباس هایش را پاره پاره می کنند.رضا ارومیان مسئول دسته ی پیشمرگها بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 از کتاب نونی صفر،ص۳۸-۳۹
 


عكسهاي شهيد رضا اروميان

ادامه نوشته

در كلام رهبري

نقش شهیدان

   شهیدان مظهر هدف و تلاش و تداوم هستند.

***

ما در حقیقت، انقلاب، اسلام، قرآن، استقلال، آبروی و حیثیت را از بركت خون پاك شهدای عزیزمان داریم.

***

خون شهیدان تضمین كننده استقلال ملت و سربلندی اسلام است. نظام جمهوری اسلامی امروز امانت شهیدان است و همه باید بدانند كه مبارزه با جمهوری اسلام تمام نشده است.

***

خون شهدای انقلاب اسلامی به هدر نرفته است و آنها بودند كه به قیمت خون خود، آبروی اسلام، قرآن پیامبر و استقلال مملكت را حفظ كردند و حركتی كه آنها در این انقلاب از خود نشان دادند در طول تاریخ بی نظیر بوده است.

***

چراغ راه آینده ما شعار آزادگی و فداكاری شهدای ماست.

 

 

  تكریم شهیدان

   وظیفه قدردانی از ایثارگران بویژه شهیدان، فریضه ای عینی و تعینی و همیشگی است.

***

بزرگداشت شهید یعنی اصالت بخشیدن به آن هدفها و تشویق به آن عمل و تقدیس آن ایثار.

***

تكریم شهیدان به آن است كه این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستكبر سرخم نكنند. یاد شهیدان باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد.

***

زنده نگهداشتن یاد شهدای انقلاب باعث تداوم حركت انقلاب است.

***

 

بالا

 

 

  جایگاه خانواده شهدا

   خانواده شهید در اجتماع یك واژه افتخاز انگیز است.

***

خانواده های شهدا به ملت ایران آبرو و حیثیت دادند.

***

امروز شما خانواده شهدا با دل سرشار از ایمان و خوشنودی از شهادت فرزندانتان ثابت كرده اید كه درجامعه ما شهادت، خسارت نیست

***

شما جوانان عزیز شاهد و فرزندان شهدا یك امتیازی به همه دارید و آن امتیاز این است كه یك پیوند خونین با اسلام، با قرآن، با انقلاب بین شما بوجود آمده است.

***

 

شهيدان گرانقدر رضا و مهدي اروميان